سفارش تبلیغ
صبا ویژن



معرفی - داستان زندگی ایدال

   

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد.
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد.
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد،
تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد
و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم.
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید !!



نویسنده » رضا » ساعت 10:58 صبح روز یادداشت ثابت - یکشنبه 91 آبان 22