سفارش تبلیغ
صبا ویژن



رضا - داستان زندگی ایدال

   

سلام دوستان

بعد از مدتها خدمت رسیدم

اینبار میخوام بگم بازم تو فوتبال ناکام بزرگ بودیم .

باز هم باختیم به عربا عربایی که در طول تاریخ بارها و بارها بهشون باختیم

نمیدونم کی دیگه میخوایم از این باختا درس بگیریم

حیف شد ..... یه بار دیگه ملت میتونستن شادی کنن که باز عربا ازمون گرفتن البته به کمک داور استرالیایی و بی تجربگی بازیکنانمون....

 



نویسنده » رضا » ساعت 2:41 عصر روز شنبه 93 بهمن 4

دوستان سلام

بعد از بیش از یک سال دوباره برگشتم به خونه

امیدوارم بتونم مطالب جدید وجذاب و در خور توجه براتون بنویسم

از همگی شما التماس دعا دارم



نویسنده » رضا » ساعت 1:38 عصر روز چهارشنبه 91 آبان 17

شما تا به حال چقدر خوشبخت بوده اید؟

ایا تا به حال فکر کرده اید در زندگی چقدر خوشبخت بوده ای؟یا اصلا خوشبختی چیست و چه رابطه ای با ذهن دارد؟بد نیست بدانید که خوشبختی و ذهن رابطه ای مستقیم با هم دارند و در اصل  باید بگوییم که خوشبختی تنها در ذهن نهفته است.

خوشبختی یک مفهوم ذهنی است که برای هر کس با توجه به دیدگاه شخصی خود معنا ی خاص خود را دارد.شخصی داشتن مقدار زیادی پول و یا یک اتومبیل گران قیمت را نهایت خوشبختی می داند،شخص دیگری رسیدن به مدارج تحصیلی و دیگری رشد و ارتقای شغلی را.

اما باید بدانید رسیدن به همه این ها ممکن است برای شما خوشبختی را به ارمغان نیاورد زیرا خوشبختی تنها یک احساس درونی است.

شخصی در اواخر عمر خود گفته بود من یک عمر موفق بودم اما هرگز خوشبخت نبودم.

حتما شما هم افراد زیادی را دیده اید که زندگی در عین ثروت و قدرت برایشان جهنم است و حتی شب ها لحظه ای خواب راحت ندارند.به راستی این خلاً بزرگ زندگی چیست؟

یکی از خصوصیات ذهن این است که به سرعت به هر موقعیت و شرایطی عادت می کند و پس از مدتی کاملا اوضاع برایش عادی می شود و باز همان زندگی کسالت بار قبلی آغاز می شود.آرزو و رویایی که سال ها در سر داشتیم حال که به آن رسیده ایم دیگر ان جذابیت گذشته را ندارد ، تکراری شده و آب و رنگش را از دست داده است و دوباره ما هستیم .

خواسته های جدید که به شدت فکر ما را به خودش مشغول کرده است.این مساله نه تنها در مورد اشیاء و موقعیت ها بلکه در مورد انسان های اطراف با هم صدق میکند،بله باز هم در حسرت فردایی بهتر زندگی می کنیم،غافل از این که فردایی وجود ندارد و فردای بهتر همین امروز و حال است.

اگر شما هم اکنون نتوانید از زندگی خود لذت ببرید مطمئن باشید که فردا حتی با میلیون ها پول باز هم ناراضی خواهید بود و روزی چشم باز خواهید کرد و خواهید دید که روزهای زیبای زندگی شما همه و همه در حسرت،گذشته و از بین رفته است و چیزی جز حسرت باقی نمانده است؛غافل از این همه زیبایی که خداوند در اطراف ما خلق کرده است عمری را در سرگشتگی ،شتابزدگی و طمع گذرانده ایم.

ما حتی دیگر فرصتی برای تفریح در کنار خانواده ، قدم زدن روی برگ های پاییزی ، کمک به همنوعان یک عبادت خالصانه خداوند را هم از دست داده ایم ، پس چقدر خوب است همه ما هنر زندگی کردن را بیاموزیم، هنر لذت بردن از لحظه لحظه زندگی را، و زندگی را ان قدر ها هم سخت نگیریم تا زندگی هم بر ما سخت نگیرد.

خوشبخت ترین انسان ، کسی است که در همه حالات از اصل زندگی دور نشود و همواره این مطلب را به خاطر داشته باشد که همه چیز در حال گذر است.

نگذاریم آیینه صاف قلب ما را کینه ، حسرت و طمع مکدر کرده و مانع از اشراف به زیبایی های خداوند شود تا این بزرگ ترین هدیه خداوند یعنی زندگی را زیبا زندگی کنیم.

حال ببینید که شما تا به حال چقدر خوشبخت بوده اید؟

خوشبختی یعنی...

خوشبختی یعنی بپذیری زندگی مال تو، مال توست و آزاد هستی تا با اعمالی که دوست داری آن را زندگی کنی.

 خوشبختی یعنی خودت تصمیم بگیری و زندگیت را برای خوشایند خودت ، زندگی کنی.

 خوشبختی یعنی مسئولیت زندگی را بپذیری و خود را متعهد کنی که راه را بدون انتظار کمک از دیگران و صرف نظر از هر آن چه که تو را می ترساند به تنهایی بپیمایی.

خوشبختی یعنی فراموش کردن این باور که کسی از راه می رسد و به نجاتت بر می خیزد و درها را برایت می گشاید.

خوشبختی یعنی درباره دیگران به قضاوت ننشینی و آن ها را کنترل نکنی.

 خوشبختی یعنی تنهایی را از افتادن به هر دامی ارزشمند بیابی.

خوشبختی یعنی قلب را نشکنی ، دلی را نرنجانی ، آبرویی را نریزی و دیگران از تو آسیبی نبینند.

 خوشبختی یعنی خودت را بپذیری و برای بهتر نشان دادن خودت تلاش نکنی که دیگران را نفی کنی و شکست دهی.

 خوشبختی یعنی باور کنی که دیگران هم به اندازه تو به امنیت ، آرامش آ محبت ، عفو و آزادی نیاز دارند.

خوشبختی یعنی کسی که مشروط به فرمانبردار بودن و کنترل کردن ، دوستت نداشته باشد زیرا عشق مشروط در صورت اطاعت نکردن تو ناگهان ناپدید می گردد.

 خوشبختی یعنی دیگران پیروزیشان را بدون ترس از حید تو با تو جشن بگیرند.

خوشبختی یعنی وقتی آزرده هستی نومید نگردی ، وقتی ترسیده ای هیاهو راه نیندازی ، وقتی خشمگین هستی همه را دشمن نبینی و برای اشتباهاتت به دنبال مجازات دیگران نباشی.

خوشبختی یعنی کمی دلیرتر ، مهربان تر ، بخشنده تر ، و و فادار تر باشی.

خوشبختی یعنی بدانی کجا می روی ،کجا می مانی ، کی میروی ، کی باز می گردی ، بدون احساس گناه "نه" بگویی و بدون خودخواهی پاسخ مثبت بدهی.

خوشبختی یعنی شکایت نکنی زیرا اکنون در جایی ایستاده ای که خودت با اندیشه ات برای خود تدارک دیده ای.

 خوشبختی یعنی قبل از این که به فکر تغییر دادن دیگری باشی ، قاضی زندگی خود باشی.

 خوشبختی یعنی هرگاه کسی از تو تقاضای کمک کرد ، ضعف هایش را به نمایش نگذاری و فقط بگویی،خوشحالم که می توانم کمکت کنم.

 خوشبختی یعنیپذیرفتن این واقعیت که هیچ انسانی کامل نیست و انسان ممکن الخطاست.

 خوشبختی یعنیبرای به دست آوردن رویایی که در سر داری ، روی حمایت صادقانه دوستانت حساب کنی.

خوشبختی یعنی باور کنی که اوضاع به اندازه ای که می گویی وخیم نیست و برای ناکامی  ات بهانه تراشی نکنی و کسی را جز خودت مقصر ندانی.

 خوشبختی یعنی باور کنی که تنها از اشتباهاتت می توانی بیاموزی و رشد کنی.

خوشبختی یعنی قلبت را بگشایی ، احساسات مهرآمیزت را بروز دهی تا دوستانت را از دست ندهی.

خوشبختی یعنی بپذیری که تنها انسان های مهربان و با گذشت پوزش می طلبند ، پس برای رنجشی که تو عاملش بودی صادقانه پوزش بخواه.

خوشبختی یعنی کمتر رقابت کنی تا مورد رشک و حسد قرار نگیری زیرا تو در انتخاب آزادی ، و باور کن هیچ گاه نیاز به تماشاچی نداری.

 خوشبختی یعنی باور کنی که انسان های نوآور همواره برای شکستن حصارها بذنام شده اند ، پس زندگیت را زندگی کن و منتظر تایید و تحسین نباش.

 خوشبختی یعنی باور کنی اگر به احساساتت اعتماد کنی ، نبردی در راه نخواهد بود و زخم ها التیام خواهند یافت ، پس از آزاد ساختن احساساتت نترس.

 خوشبختی یعنی شجاعت و توان گریستن به موقع را داشته باشی زیرا برای گریه کردن مجبوری احساساتت را آشکار کنی و پس از ان شفا از راه خواهد رسید.

 خوشبختی یعنی چیزی را به دیگران ببخشی که آرزوی دریافت ان را داری.برای شروع مهرت را ببخش تا غرق در نور گردی.

خوشبختی یعنی گذشته را ببخشی تا تجارب دردناک تکرار نگردند.

خوشبختی یعنی شکر کنی که زنده ای ، که احساس داری ، که دوستت دارند ، که عشقی در قلب داری و به یمن شاکر بودنت به هر ان چه آرزوی بر حق دلت است ، خواهی رسید.

خب داشتن یه بچه ی نانازی و در کنار معشوق بودن و زندگی کردن خودش میتونه کمال خوشبختی باشه مگه نه؟!



نویسنده » رضا » ساعت 6:3 عصر روز سه شنبه 90 آذر 1

سلام

بارش اولین برف پائیزی در ارتفاعات شمال تهران را به فال نیک میگیریم وامید وارم امسال زمستان پربرف وبارانی داشته باشیم



نویسنده » رضا » ساعت 5:14 عصر روز چهارشنبه 90 آبان 4

 

 

دریاچه ارومیه به عنوان بزرگ‌ترین دریاچه داخلی ایران و یکی از 20 دریاچه پهناور جهان با دشوارترین شرایط تمام عمرش، دست‌کم در طول 40 هزار سال گذشته روبه‌رو شده است. این واقعیتی است که نمی‌توان و نباید انکار کرد. اما موج پاک شدن دریاچه‌ها از نقشه‌های جغرافیایی کره زمین در طول چند دهه اخیر هم حقیقتی است انکارناشدنی که نمی‌توان آن را به یک کشور یا قاره خاص محدود کرد. از مشهورترین موارد این ناپدید شدن می‌توان به خشک شدن دریاچه چاد در آفریقای مرکزی، دریاچه آرال در آسیای مرکزی، دریاچه جلیله در فلسطین اشغالی یا دریاچه اونز در کالیفرنیای آمریکا اشاره کرد. در چین حتی وضعیت از این هم بدتر است؛ چراکه تعداد دریاچه‌ها در استان غربی کین‌هایی که شاخه اصلی رود زرد در آن مشروب می‌شود، از چهارهزار و 77 عدد در ابتدای دهه 90 میلادی به حدود دوهزار دریاچه کاهش یافته است.

 

اینها را گفتم تا یادآوری کنم که وقتی مصرف آب مردم جهان در طول نیم‌قرن اخیر سه برابر می‌شود، در حالی که شمار جمعیت در این مدت سه برابر نشده است؛ باید هم انتظار چنین واکنشی را از سوی طبیعت داشت؛ زیرا هر سامانه زنده‌ای دارای یک ظرفیت پذیرش با توجه به توانمندی‌های بوم‌شناختی (اکولوژیکی) خاص خود است. اتفاقی که هم‌اکنون در کره زمین در حال وقوع است و هر روز نشان‌زدهای بیشتری از آن آشکار می‌شود، بر بنیاد آن حقیقتی شکل گرفته که پژوهش‌های ماتیس واکر ناگل و تیم همراهش در سال 2002 آن را پیش‌بینی کرده بودند. زیرا وی در آن سال و با صراحت اعلام کرد: مجموع تقاضای بشر برای نخستین بار در سال 1980 از ظرفیت بازتولید کره زمین فراتر رفته است. متاسفانه آن گونه که شایسته بود، هشدار ناگل را نه در شمال و نه در جنوب، هیچ کشوری جدی نگرفت و اینک کار به جایی رسیده است که مردم دنیا تمامی تولید یک‌ساله کره زمین را در ماه سپتامبر مصرف کرده و از آن به بعد، این اندوخته‌های طبیعی است که به تاراج می‌رود و دریاچه‌ها یکی از مهم‌ترین این اندوخته‌ها هستند که به دلیل افزایش اراضی کشاورزی و فزونی نیاز آبی در بخش‌های شرب، خدمات و صنعت، پیوسته و شتابان در معرض نیستی و نابودی قرار گرفته‌اند. اما چرا این واقعیت‌ها در مواجهه با بحران دریاچه ارومیه، آن‌گونه که باید مصداق نداشته و اصطلاحا بین دو طرف دعوا (یعنی مدیران اداره‌کننده حوضه آبخیز پنج‌میلیون هکتاری دریاچه ارومیه از یک سو و اغلب متخصصان، فعالان محیط‌زیست و عامه مردم) دیوار بلندی از بی‌اعتمادی به وجود آمده است؟ به نظر می‌رسد ریشه بحران کنونی را که اینک متاسفانه منجر به تنش‌های اجتماعی در سطح جامعه شده است را باید در عدم شجاعت لازم در آن بخش از مدیرانی دانست که توانایی اعلام اشتباه و قبول مسوولیت خویش در بروز این بحران را نداشته و به جای چاره‌جویی برای جبران اشتباه‌ها کوشیدند تا تقصیرها را به‌گردن آسمان و بی‌مهری طبیعت و خشکسالی و تغییر اقلیم اندازند. در صورتی که ما نباید فراموش کنیم که در آغاز دهه 70 هجری شمسی کم نبودند شمار تصمیم‌گیرانی که روند افزایش آب دریاچه ارومیه را نگران‌کننده دیده و حتی طرح‌هایی برای انتقال آب دریاچه ارومیه از طریق قطورچای به خوی و رودخانه ارس مطرح کردند تا بلکه از پیشروی این غده سرطانی و به زیر آب رفتن اراضی حاشیه دریاچه ممانعت کنند. چنین بود که اغلب مدیران منطقه چشم خویش را روی رشد شتابناک اراضی کشاورزی بستند؛ وگرنه چرا باید در حوضه‌ای که منبع جدیدی از آب برایش تعریف نشده و راندمان آبیاری هم در بخش کشاورزی‌اش تغییری نکرده، اجازه دهیم تا وسعت اراضی زراعی و باغی‌اش بیش از 360 هزار هکتار افزایش یابد؟

 معلوم است که وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد، برای تامین آب مورد نیاز آن باید چاه‌های بیشتر و سدهای بیشتری احداث شود و کار به جایی برسد که فقط شمار چاه‌های غیرمجاز از رقم هشت‌هزار حلقه پیشی بگیرد و به جز رودخانه باراندوز، روی همه رودخانه‌هایی که آوردشان به دریاچه ارومیه ختم می‌شد، دست‌کم یک سد احداث شود تا عملا چیزی به عنوان حقآبه طبیعی دریاچه ارومیه باقی نماند. با این وجود، نگارنده اعتقاد دارد بحران دریاچه ارومیه اگر به درستی مدیریت شود، می‌تواند اثرات مثبتی در حوزه بالارفتن اولویت‌های محیط‌زیستی در طرح‌های توسعه و نزد دولتمردان داشته باشد؛ ما باید بپذیریم که اگر نام ایران در شمار 12 کشوری در جهان قرار دارد که با بیشترین ناپایداری بوم‌شناختی روبه‌رو است؛ اگر ایران در بین 10 کشور نخست تخریب‌کننده محیط‌زیست قرار گرفته و برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای عملا کار چندانی در وطن صورت نگرفته است، یک دلیل اصلی‌اش این بوده که توجه به آموزه‌های محیط‌زیستی نه نزد مردم و نه نزد مسوولان هرگز از اولویتی که سزاوار بوده و به درستی در اصل 50 قانون اساسی بر آن تاکید شده، برخوردار نبوده است. اما اینک بحران ریزگردها در 20 استان کشور، تشدید جریان فرونشست زمین در فلات مرکزی و نابودی اغلب تالاب‌ها و دریاچه‌های داخلی ایران از ارومیه گرفته تا گاوخونی، آجی گل، بختگان، هامون و پریشان شاید سبب شود تا این بار محیط‌زیست به حقی که سزاوار آن است دست یابد؛ حقی که می‌گوید: اولویت هر کشوری در چیدمان توسعه‌اش باید بر مبنای ملاحظات بوم‌شناختی شکل گرفته و هدایت شود.

 

نقل از روزنامه شرق: http://sharghnewspaper.ir/News/90/06/15/10301.html



نویسنده » رضا » ساعت 4:26 عصر روز چهارشنبه 90 شهریور 16

   1   2   3   4      >